. . . پیش از آنکه در اشک غرقه شوم چیزی بگوی

بیتوته ی کوتاهی ست جهان
در فاصله ی گناه و دوزخ
خورشید
همچون دشنامی بر می آید
و روز
شرم ساری جبران ناپذیری ست
آه
پیش از آنکه در اشک غرقه شوم
چیزی بگو
درخت
جهل معصیت بار نیاکان است
و نسیم
وسوسه یی ست نابکار
مهتاب پاییزی
کفری ست که جهان را می آلاید
چیزی بگوی
پیش از آن که در اشک غرقه شوم
چیزی بگو
هر دریچه ی نغز
بر چشم انداز عقوبتی می گشاید
عشق
رطوبت چندش انگیز پلشتی ست
و آسمان
سرپناهی
تا به خاک بنشینی و
بر سرنوشت خویش
گریه ساز کنی
آه
پیش از آن که در اشک غرقه شوم چیزی بگوی
هر چه باشد
چشمه هات
از تابوت می جوشند
و سوگ واران ژولیده آبروی جهان اند
عصمت به آینه مفروش
که فاجران نیازمندتران اند
خامش منشین
خدا را .
پیش از آن که در اشک غرقه شوم
از عشق چیزی بگوی!
برچسب: ،
امتیاز:
بازدید: